ایران اسلامی

سه چیز موجب برتری است:۱-ایمان ۲-ایثار ۳-فداکاری

ایران اسلامی

سه چیز موجب برتری است:۱-ایمان ۲-ایثار ۳-فداکاری

علائم ظهور امام عصر چیست؟

بسم الله......


ظهور امام زمان (عج) پنج نشانه حتمی دارد و آن عبارتست از: قیام یمنی، خروج سفیانی، ندای آسمانی، فرورفتن سپاهی در یمن و کشته شدن نفس زکیه.


خروج یمانی:رسول اکرم صلّی الله علیه و آله می فرماید:
"سه پرچم در یک سال و یک ماه و یک روز خروج می کند: سفیانی، خراسانی و یمانی، که در میان آن ها خالص تر از پرچم یمانی نیست. او مردم را به سوی حق فرا می خواند."(الارشاد: شیخ مفید، ص339* بحارالانوار: علّامه مجلسی، ج52: ص210)
امام باقر علیه السّلام می فرماید:

"خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است که ترتیب آن ها به سان رشته ای از مهره است که پی در پی واقع شده باشد. پریشانی و سختی از هر سو سر بر می دارد. وای بر کسی که با آن ها به مخالفت برخیزد. در میان درفش ها درفشی هدایت کننده تر از درفش یمانی یافت نمی شود؛ چرا که درفش حق است و شما را به سوی صاحبتان هدایت می کند.

آنگاه که یمانی قیام کند فروش اسلحه به مردم حرام است. و آنگاه که خروج کند به سوی او بشتاب که درفش هدایت است و بر هیچ مسلمانی سرپیچی از آن روا نیست. اگر کسی سرپیچی کند از اهل آتش خواهد بود؛ زیرا که او مردم را به راه حق دعوت می کند."(کتاب الغیبه: نعمانی، ص135* کتاب الغیبه: شیخ طوسی، ص271* الزام الناصب: حائری، ص184* بشاره الاسلام: کاظمی، ص93* بحارالانوار: علّامه مجلسی، ج52: ص210 و 232* منتخب الاثر: صافی، ص456.)

و خاستگاه خروج یمانی سرزمین یمن است. امام باقر علیه السّلام می فرمایند:
"سفیانی از شام و یمانی از یمن خروج می کند."(الزام الناصب: حائری، ص67* بشاره الاسلام: کاظمی، ص100)

که خروج این دو خیلی سریع و به دنبال هم می باشد، یعنی در ماه رجب المرجّب. امام صادق علیه السّلام می فرمایند:
"خروج یمانی و سفیانی همانند دو اسب مسابقه است که همزمان با هم و به دنبال یکدیگر است."(کتاب الغیبه: نعمانی، ص305* کتاب الامالی: شیخ طوسی، ج2: ص275* بحارالانوار: ج52: ص253)
قیام یمنی:خروج یمانی از روشن ترین علایم است که بیش از چهارده ماه فاصله با ظهور آن حضرت نخواهد داشت. ابو عبد الله، جعفر بن محمّد علیه السّلام می فرماید:
"زود است که آتشی از یمن خارج شود و مردم را به سوی شام سوق دهد."(الملاحم و الفتن: سیّد بن طاوس، ص71)

"این آتش، شعله های جنگ و لبه های تیز شمشیر است که مردم را برای نبرد با سفیانی به سوی شام سوق می دهد و در مدخل شام با سپاه خراسانی ملاقات می کند که او نیز برای نبرد با سفیانی برای یاری یمانی بیرون آمده است. آنگاه هر دو سپاه با سپاه سفیانی رو به رو می شوند. و این است جنگ حسّاس و سرنوشت ساز تاریخ، که از شش هزار سال پیش کتب آسمانی از آن خبر داده اند."(روزگار رهایی: کامل سلیمانی/ ترجمه: مهدی پور، ج2: ص1023)

از بررسی مجموع احادیث چنین بر می آید که این برخورد پس از خرابی مصر و بغداد و شام و بعد از شکست سپاه سفیانی از سپاه خراسان در عراق و بیعت حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حجاز است؛ زیرا در هردو سپاه یاران خاص حضرت بقیه الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف خواهند داشت.
روایات می گویند: یمانی در پی نبرد سفیانی با وی وارد عراق می شود. یمنی با مدد از نیروی خراسانی وارد صحنه کارزار با لشگریان سفیانی می شود. لسان روایات دلالت بر این مطلب دارد که در این نبرد سپاه یمنی پشتیبانی سپاه خراسانی را بر عهده دارد. رسول اکرم صلّی الله علیه و آله در وصف سپاه خراسانی می فرماید:

"پرچم هدایت از کوفه خارج می شود آن سپاه را دنبال می کنند و همه آن ها را نا بود می سازند و حتّی گزارشگری را از آن ها باقی نمی گزارند و آن چه دردست آن هاست، غنیمت می گیرند و اسیر می سازند."(مجمع البیان: امین الاسلام طبرسی، ج8: ص398* بحار الانوار: علامه مجلسی، ج52: ص186)
منظور از پرچم هدایت - با توجه به قرائن موجود در دیگر فرازهای روایت – پرچم جناب سید خراسانی است و منظور از سپاه، سپاه سفیانی است که سپاه جناب سید خراسانی آن را تعقیب می کند و نابود می سازد.

نفس زکیه:در پیرامون ذبح نفس زکیه و به دار آوختن پسر عمویش احادیث فراوانی از خاندان نبوّت به ما رسیده است، که عمدتا این روایات مستخرج از مصادر شیعی می باشند و ردّ آن ها در صحا اهل سنّت نمی توان یافت؛ هر چند که برخی از این احادیث در دیگر کتب روایی اهل سنّت یافت می شود.
ابو جعفر، محمّد بن علی علیه السّلام می فرماید:

"گر هرچیزی که به شما مشتبه شود پیمان، پرچم و شمشیر پیامبر صلّی الله علیه و آله و نفس زکیه از تبار سالار شهیدان بر شما پوشیده نخواهد بود."(تفسیر العیّاشی: ج1، ص64-66* کتاب الغیبه: نعمانی، ص149* بحارالانوار: مجلسی، ج52: ص223.)

نفس زکیه کیست؟
نفس زکیه همان کسی است که میان رکن و مقام کشته می شود. در روایتی آمده است:
"چون روز بیست و پنجم ذیحجه فرا رسد نفس زکیه در میان رکن و مقام به ستم کشته می شود و در روز دهم محرّم حضرت حجت عج قیام می کند."(الزام الناصب: حائری، ص190* روزگار رهایی: کامل سلیمان، ج2: ص1075)

نام نفس زکیه که در بین رکن و مقام، آنهم پانزده روز پیش از ظهور کشته می شود؛ محمّد و نام پدرش حسن است. او از تبار سالار شهیدان است.

نفس زکیّه در مدینه و پسرعمویش در مکّه، حرم امن الهی، کشته می شوند، پسرعمویش و جنازه خواهرش که فاطمه نام دارد بر درب مسجد پیامبر خدا به دار آویخته می شود.

قتل نفس زکیه بعد از وقوع صیحه اتّفاق می افتد که صیحه مسلّماً در نزدیک به زمان ظهور اتّفاق می افتد. از امیرالمؤمنین، علی علیه السّلام روایت شده است که حضرت فرمودند:
"آیا نمی خواهید شما را از آخرین فرمانروای حکومت بنی فلان آگاه سازم؟ عرض کردیم: آری، ای امیرالمؤمنین! فرمود: کشته شدن نفسی بی گناه در سرزمین حرم بدست گروهی از قریش. سوگند به خدایی که دانه را می شکافد و جان ها را می آفریند بعد از این واقعه جز پانزده شب برای آنان حکومتی باقی نمی ماند. پرسیدم: آیا پیش از این حادثه یا بعد از آن واقعه ای رخ می دهد؟ فرمود: در ماه رمضان صیحه آسمانی که شخص بیدار را به وحشت و ترس می افکند و خوابیده را بیدار می سازد و دختران را از پس پرده بدر می آورد."(بحار الانوار: علامه مجلسی، ج52: ص234.)

نفس زکیه به عنوان پیغامبر حضرت مهدی به مکّه می رود تا پیام حضرت را به گوش مکّیان برساند که در بین رکن و مقام به شهادت می رسد. در روایتی مرفوع، ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام نقل می کند.

گروهی دیگر نیز می گویند که نفس زکیّه در بین رکن و مقام به قتل نمی رسد؛ بلکه بر دروازه کوفه به اتّفاق هفتاد نفر از صالحین به شهادت می رسد. شیخ مفید در کتاب الارشاد خود(ص336) می کوید:

"از جمله علائمی که روایت و اخبار گویای آن هست، کشته شدن نفس زکیه در پشت دروازه کوفه به همراه هفتاد نفر از صالحین است و کشته شدن مردی بین رکن و مقام."

صیحه آسمانی:سومین علامت محتوم پیش از ظهور بزرگ منجی عالم بشریّت، صیحه (ندای) آسمانی است. این نشانه از نشانه‌های محتوم است و در نامه حضرت ولی عصر(عج) به آخرین نایب خود به نام سمری تصریح شده که هر کس پیش از وقوع صیحه و خروج سفیانی ارّعای مشاهده کند، دروغگو است و این خود دلیلی محکم است که پیش از ظهور، خروج سفیانی و ندای آسمانی اتّفاق خواهد افتاد.

ندای آسمانی، مقارن ظهور و تفسیر آیه شریفه «و استمع یوم یناد...»

چنان که «علی بن ابراهیم» در تفسیر آیه شریفه «گوش فرا دار روزی که منادی ندا کند از مکانی نزدیک.»(سوره ق: آیه41) از حضرت صارق علیه السلام روایت کرده که فرمود:

"منادی ندا می‌کند به اسم قائم علیه السلام واسم پدرش«روزی که می‌شنوند فریاد را به راستی این است روز خروج»( سوره ق: آیه42)، صیحه قائم علیه السلام است."


در کمال الدّین روایت شده از امام باقر علیه السلام که فرمود:

"ندا می‌کند منادی از آسمان که فلان بن فلان اوست امام و نام او را می‌برد."

و نیز در آنجا روایت است از زراره از امام صارق علیه السلام که فرمود:

"ندا می‌کند منادی به اسم قائم علیه السلام"

گفت:"پرسیدم خاص است یا عام؟"

فرمود:"عام است، می‌شنوند هر قومی به زبان خود."

روایت شده از امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود:

"منادی ندا می‌کند از آسمان که: ای گروه مردم! امیر شما فلان است و این،‌آن مهدی است که پر می کند زمین را از عدل و داد ، چنانچه پر شده از ظلم و ستم."

چه هنگام باید انتظار وقوع صیحه را کشید

در روایات ما شیعیان از ائمه معصومین نقل گردیده که چه هنگام باید انتظار وقوع صیحه را کشید که ما به برخی از آن‌ها اشاراتی خواهیم داشت.

امام باقر علیه السلام می‌فرمایند:

"مردم شرق و غرب به اختلاف می گرایند. اهل قبله(مسلمانان) نیز دچار اختلاف می‌شوند. مردم از ناامنی به شدّت رنج می‌برند و این چنین روزگار سپری می‌شود تا منادی آسمانی ندا سردهد. چون بانگ آسمانی را شنیدید بشتابید."(کتاب الغیبه: نعمانی، ص139* الارشاد: شیخ مفید، ص237* الملاحم و الفتن: سید بن طاوس، ص 114* بحار الانوار: علّامه مجلسی، ج52:ص235.)

در روایات ما آمده است که دو ندا مردم را به خود جلب می‌کند که نشانه‌ای از قیام مظهر عدل خدا بر بسیط خاک است. یکی ندایی از آسمان که جبرائیل آن را سر می‌دهد و دیگری ندایی از زمین که شیطان صاحب آن ندا می‌باشد، که گویا این ندای دوم همان خروج سفیانی شیطان صفت است. امام باقر علیه السلام در فرازی از یک روایت بلند بالا در بیان علائم و کیفیت ظهور چنین می فرمایند:

"به ناچار این دو صیحه پیش از قیام قائم(عج) شنیده خواهد شد؛ یکی از آسمان که صدای جبرئیل امین است و دیگری از زمین که صدای شیطان لعین است."

علائمی که پیش از وقوع صیحه تحقّق می‌یابد
در اخبار رسیده از ائمه معصومین اشاره گردیده است که پیش از ظهور یوسف کنعانی، قائم منتظر(عج) نشانه‌هایی به وقوع می پیوندد که خود دلالت بر قریب الوقوع بودن صیحه می‌کند. در این باب، رسول گرامی مطلب را به اجمال برگزار کرده می فرمایند که شب دوم از ماه رمضان نشانه‌ای در آسمان پدید می‌آید:

"یَظهَرُ فیِ السَّماءِ آیَةٌ لِلَیلَتَینِ تَخلوُانِ مِن شَهرِ رَمَضانَ."

"دو شب گذشته از ماه رمضان نشانه ای در آسمان ظاهر می‌شود."(الملاحم و الفتن: سیّد بن طاوس، ص35.)
اما شاید بتوان به بفضیل این سخن پیامبر خدا را در کلام امام صادق علیه السلام جست و جو نمود که فرمودند:
"سالی که صیحه آسمانی شنیده می‌شود،‌قبل از آن در ماه رجب نشانه‌ای دیده خواهد شد. سؤال شد آن نشانه چیست؟ فرمود: سیمایی در قرص ماه دیده می شود و کف دست روشنی در فضا ظاهر می شود."(کتاب الغیبه : نعمانی، ص134 * بحار الانوار : مجلسی، ج52: ص233* منتخب الاثر: صافی، 441.)

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

"و وجه و صدر یظهران للناس فی عین الشمس."

"صورت و سینه‌ای در قرص خورشید برای همگان ظاهر می‌شود."


........ در ادامه مطلب

واکنش مردم

وقوع صیحه آن زمان است که اختلاف و تشتّت دامنگیر جوامع شده باشد و تفرقه و جدایی سایه گستر. در آغاز سروشی آسمانی گوش نواز می‌شود و سپس کف دستی پدید می‌آید و بعد از این وقایع صیحه آسمانی طنین افکن می‌گردد.
امیر المؤمنین علی علیه السلام در فرازی از یک روایت که در باب احوال آخر الزّمان ایراد فرموده‌اند می‌فرمایند:
"...آنگاه امور مردم هرگز اصلاح نمی‌شود و هرگز نمی‌توانند در اطراف یک محور گرد آیند، تا هنگامی که منادی از آسمان بانگ بر می‌آورد: به سوی فلانی بشتابید و از او دور نشوید. سپس کف دستی در آسمان ظاهر می‌شود و به سوی او اشاره می‌کند."(الملاحم و الفتن: سیّد بن طاوس؛48* بشارة الاسلام: کاظمی، ص79* روز گار رهایی: کامل سلیمان، ج2: ص867.)

حالت و واکنش مردم در قبال صیحه را از زبان به حق ناطق امام صادق علیه السلام بشنوید:
"هنگامی که بانگ آسمانی را بشنوند، مانند کسی که بر سرش مرغ نشسته باشد، خشکشان می‌زند. تمامی دشمان خدا در برابر صیحه آسمانی خاضع و منفقاد می‌شوند. اگر در خبری هم دچار شکّ و تردید باشند در مورد صیحه آسمانی هیچ تردیدی هخواهند داشت، که با نام پدر و نام اجداد طاهرین او (عج) ندا خواهند شد."( کتاب الغیبه : نعمانی، ص136 و ص150* الزام الناصب: حائری، ص226 و ص176* روزگار رهایی: کامل سلیمان، ج2:ص887.)

مفاد این صیحه

حال که به وجود صیحه با مدد از روایت به اثبات رسید باید دید که مفاد این صیحه چیست؟ آیا فریادی بی مناسبت؟ یا نه ، ندایی است که پیام و فرمانی در بر دارد.
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله می فرمایند:
"به هنگام خروج قائم عج منادی آسمان یانگ می زند: هان ای مردمان! خداوند مهلت ستمگران را پایان بخشید و بهترین امّت محمد صلّی الله علیه و آله را به پیشوایی و سرپرستی شما برگزید، خود را در مکّه به او برسانید"(کتاب الاختصاص: شیخ مفید* بحار الانوار: علّامه مجلسی، ج 52: ص304.)


امام باقر علیه السّلام در این باره می فرمایند"
"منادی آسمانی در اوّل صبح بانگ بر می آورد: ای مردمان! آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. شیطان که نفرین خدا بر او باد، در آخر همان روز بانگ بر می آورد: حق با سفیانی و پیروان اوست."(کمال الدّین: شیخ صدوق، ج2: ص652* الارشاد: شیخ مفید، ص 38* کتاب الغیبه: شیخ طوسی، ص266-267* اثبات الهداه: حرّعاملی، ج729* بحار الانوار: علّامه مجلسی، ج52: ص206* منتخب الاثر: صافی، ص457.)



که در صفهات پیشین گفتیم که این ندا همان صیحه می باشد.
طبع تبریز از ابی حمزه ثمالی روایت کرده گفت: گفتم به ابی عبد الله(حضرت صادق) علیه السّلام که ابی جعفر( حضرت باقر) علیه السّلام می فرمود خروج سفیانی حتمی است و طلوع آفتاب از مغرب نیز حتمی است و چیزهای دیگری بود که می فرمود از حتمیّّات است. که ما قسمت کوتاهی از آن را آورده ایم:
"در اوّل روز ندا کننده ای از آسمان ندا می کند که آن را هر گروهی به زبان های خودشان می شنوند که آگاه باشید، به درستی که حق با علی و شیعیان او است. پس از آن ندا می کند شیطان در آخر روز از زمین که حق با عثمان و شیعیان او است. پس در این هنگام در شک افتند داخل شوندگان باطل."(غیبت طوسی: ص282* نوائب الدّهور فی علائم الظّهور: ص4-5.)

زمان وقوع صیحه
به شهادت روایات موجود زمان وقوع این صیحه در شب جمعه بعد از نماز صبح، بیست و سوم از ماه مبارک رمضان است، که در لحظات آخر روز بیست و سوم صدای گریه ابلیس بلند می شود و مردم را به پیوستن به لشکریان سفیانی فرا می خواند.



در روایت بلند بالایی که ابن عقده از امام باقر علیه السّلام نقل می کند:
"...ندای آسمانی جز در ماه رمضان نخواهد بود که ماه رمضان ماه خدا است و آن بانگ جبرئیل است که به سوی حق فرا می خواند... ندای آسمانی در ماه رمضان، در شب جمعه، شب بیست و سوم رمضان است. هرگز در مورد آن دچار شکّ و تردید نشوید و گوش فرا دهید، و اطاعت کنید. و در پایان روز صدای ابلیس لعین بلند می شود که می گوید: فلانی مظلوم کشته شد. این بانگ نا بهنگام گروهی را به شک می اندازد و گروه کثیری با شکّ و تردید وارد آتش می شوند. نشانه بانگ جبرئیل این است که به نام قائم عج و نام پدرش ندا می کند. دختران پرده نشین نیز با شنیدن آن خوشحال می شوند و پدران و برادرانشان را تشویق می کنند که خروج کنند."(کتاب الغیبه: نعمانی، ص253* کتاب الغیبه: شیخ طوسی، ص274* بحار الانوار: علامه مجلسی، ج52: ص230و 234و 290و 348و 354* منتخب الاثر: صافی، ص434و 448و 449.)

خروج سفیانی:پدید آمدن سفیانی از علایم ظهور است که در برخی از احادیث بر محتوم بودن آن صحّه گذارده شده است. فی المثل ، امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه شریفه "...ثُمَّ اَجَلاً و قَضی اَجَلٌ مُسَمّی عِنْدَهُ"(سوره انعام6، آیه2 =...و عمری مقرّر کرد و مدّتی در نزد او معیّن. همه، تردید می‌ورزید.) فرمودند:
"اینجا دو اجل است : یکی اجل حتمی ؛ که انجام می‌شود و هرگز غیر آن اتفاق نمی‌افتد.ودیگری اجل منوط به مشیت . به خدا سوگند که خروج سفیانی از قِسم حتمی است"(کتاب الغیبة : نعمانی، ص161 * کتاب الغیبة: شیخ طوسی، ص 266-267.)



و یا در روایتی مروی از امام صادق علیه السلام که می فرماید:
"این وقایع یا محتومند و از وقایع محتوم خروج سفیانی در ماه رجب است."(کتاب الغیبة : نعمانی، ص300 * کمال الدین: شیخ صدوق ، ج2: ص65 * اثبات الهداة: حرّ عاملی، ج3: ص721 * بحار الانوار:علّامه مجلسی، ج52: ص204و249 * منتخب الاثر: صافی، ص457.)

بحث از سفیانی را فقط در مصادر شیعی می‌توان ردیابی نمود و در کتب اهل سنت اثری از آن یافت نمی‌شود. آن چه که در کتب حدیثی اهل سنت از آن به تفصیل سخن رفته است "دجال" می باشد که مقدار روایاتش خیلی بیشتر از روایات سفیانی در مصادر شیعی می‌باشد. امّا دجّال در روایات شیعیان کم و بیش یافت می شود؛ هرچند که بیشترین آن‌ها از دیدگاه سند احادیثی قابل اعتماد نمی‌باشند. با این وجود، به سبب به تواتر رسیدن احادیث دجال باید بدان معتقد بود.

نام و نشان سفیانی
سفیانی از شخصیّت‌های بارز در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) می‌باشد. او در رأس گروهی جرّار و خون‌آشام نشانه بارزی است از مخالفت با حق و حقّانیّت که خداوند وعده آن را در قرآن کریم به آدم داده است.
همانگونه که امام علی"ع" فرموده‌اند او از فرزندان ابوسفیان است و نامش عثمان و نام پدرش عقبه می باشد. نیز در حدیثی دیگر ایشان می فرمایند که او از فرزندان معاویه (پسر ابو سفیان) است.

امام صادق علیه السلام در توصیف سفیانی می فرمایند:

"او سرخ روی و زاغ چشم و زردموی است. مردی است بزرگ سر و چهار‌شانه که سیمایی خشن دارد و در رویش آثار آبله است. چو او را ببینی کورش پنداری ؛ ولی او کور نیست،بلکه وجودنقطه سفید در چشمش او را اینگونه نشان می دهد.او پلیدترین مخلوق روی زمین است که لحظه‌ای خدا را نپرستیده و مکّه و مدینه را ندیده است."(کتاب الغیبة: معمانی، ص 164 * اعلام الوری: طبرسی، ص428 * بحار الانوار: علّامه مجلسی، ج52: ص206 * بشارة الاسلام: کاظمی، ص106 * الزام لناصب: حائری، ص179 * اسعاف الرغبین: صبّان، ص138 * منتخب الاثر: صافی، ص458.)


علائمی که دلالت بر خروج سفیانی دارد
پیامبر اکرم "ص" پس از بیان فتنه‌ای که در مشرق و مغرب واقع خواهد شد فرمودند:
"وقتی که آنان در این حالت می‌باشند، ناگاه سفیانی از سمت وادی یابس (در فلسطین) برایشان خروج می کند و در دمشق فرود می‌آید. از آن‌جا لشکری به سمت مشرق و لشکری به سوی مدینه می‌فرستد تا این که لشکر اول در ارض بابل که از جمله نواحی بلده ملعونه و جایگاه خبیثه (بغداد) است؛ فرود می‌آید و بیشتر از سه هزار نفر را می‌کشد و بیشتر از سیصد زن را رسوا می‌کند و سیصد جوان از بنی‌عباس را به قتل می‌رسانند. بعد از آن متوجّه کوفه می شوند و حوالی آن را خراب می‌کنند. آنگاه از آن‌جا بیرون شده به سمت شام می‌روند. در آن اثنا لشکری از کوفه عَلم هدایت برافراشته می‌آید و به این لشکر سفیانی می‌رسند و ایشان را یکجا به قتل می‌رسانند."(جامع البیان: طبری، ج22: ص72 * الکشّاف: زمخشری، ج3: ص467-468 * بحار الانوار: مجلسی، ج52: ص186 * تفسیر نور الثقلین: حویزی، ج4: ص343 * منتخب الاثر: صافی، ص456.)

جابر جُعفی آنگاه که از امام باقر علیه‌السّلام در باره سفیانی می‌پرسید، حضرت در پاسخش می‌فرمایند:

"چگونه ممکن است سفیانی بدون شیصبانی خروج کند، شیصبانی از سرزمین کوفه خروج می‌کند و مانند آب حرکت میکند و کسان شما را می‌کشد. چون او خروج کند ،منتظر خروج سفیانی باشید و به دنبال آن منتظر ظهور مهدی (عج) باشید."(کتاب الغیبة: نعمانی، ص302 * بحار الانوار: مجلسی، چ52: ص250/حدیث 136.)

زمان خروج سفیانی
"اهل مغرب به سمت مصر خروج می‌کنند. ورودشان به مصر علامت خروج سفیانی است و ظاهراً خروج مغربی متعقب خروج سفیانی است."(العبقریُّ الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان، ج2: ص51.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:
"سفیانی از نشانه‌های حتمی ظهور است. خروجش در ماه رجب است و مدّت زمانش از آغاز تا به انجام پانزده ماه به طول می‌انجامد. وی شش ماه کارزار می‌کند. همین که بر پنج شهر دست یافت، نه ماه فرمانروایی می‌کند؛ بی آنکه روزی بر او افزوده شود."(کتاب الغیبة: نعمانی، ص299-300 * کمال الدین: شیخ صدوق، ج2: ص651-652 * اثبات الهداة: حرّ عملی، ج3: ص721-722 * بحار الانوار: علّامه مجلسی، ج52: 206 * منتخب الاثر: صافی، 457.)

حوادث خروج سفیانی
نعیم با سند خود از امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام روایت کرده که حضرت فرمودند:
"سفیانی به آن کسی که با لشکرش داخل کوفه شده، بعد از آنکه آنجا را مانند پوست برّه بر هم مالیده فرمان می‌دهد رفتن به سمت حجاز را، پس او می‌رود به جانب مدینه و شمشیر در قریش می‌گذارد و از آن‌ها و انصار چهارصد نفر را می‌کشد شکم پاره می‌کند. برادر و خواهری از قریش به نام‌های محمّد و فاطمه، که پس از کشتن، آن دو را بر در مسجد می‌آویزند."(الملاحم و الفتن: سید بن طاوس، ص56.)
مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام در بیان کارهایی که سپاهیان سفیانی انجام میدهند؛ می‌فرمایند:

"ای مردم؛ از من سؤال کنید پیش از آن که فتنه و فساد سرزمین شما را پس از مرگ و حیاتش پایمال کند و سایه شوم را بر آن بگستراند و یا آتش از مغرب زمین شک و اندوه افتد و با فریاد بلند بانگ برآورد: وای بر او از انتقام جویی و خونخواهی و مانند آن. وقتی گردش چرخ و روزگار طولانی گردد شما می‌گویید او مرده است یا هلاک شده(اگر زنده است پس در کجا بسر می‌برد). در این هنگام معنای این آیه مصداق پیدا می‌کند [سپس پیروزی را برای شما باز گرداندیم و شما را با دارایی و فرزندان پسر یاری رساندیم و بر شمارتان افزودیم](سوره اسراء 17، آیه6) ظهور آن حضرت نشانه‌ها و علامت‌هایی دارد: نخست محاصره کوفه با کمین کردن و پرتاب سنگ و ایجاد شکاف و رخنه در زوایای کوچه‌های کوفه، تعطیل مساجد به مدّت چهل شب، کشف معبد و به اهتزاز در آمدن درفش‌هایی گرداگرد مسجد بزرگ که شباهت به درفش‌های هدایت دارند، کشنده و کشته شده هر دو در آتش خواهند بود. کشتار زیاد، مرگ سریع، و کشته شدن نفس زکیّه در نجف به همراه هفتاد تن از خوبان که میان رکن و مقام ذبح میشوند. کشته شدن اسبع مظفّر در بتخانه با گروه زیادی از انسان‌های شیطان صفت و خروج سفیانی با درفش سبز(سرخ) و صلیبی زرّین. فرمانده آن مردی از قبیله کلب است و دوازده هزار سوار، سفیانی را به سوی مکّه و مدینه همراهی می‌کنند. فرمانده آن گروه فردی از بنی امیّه است که به او خزیمه گویند. چشم چپ او نابینا است و در چشم دیگرش نقطه‌ای خون وجود دارد، تمایل به دنیا دارد، هیچ پرچمداری از او بر نمی‌گردد تا اینکه در مدینه فرود می‌آید، مردان و زنانی از آل پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را گرد هم می‌آورد و آن‌ها را در خانه‌ای در مدینه که به آن خانه ابوالحسن اموی می‌گویند زندانی می‌کند، او سوارانی را در جستجوی مردی از خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرستد که مردانی مستضعف در مکّه گرد او جمع شده‌اند که رئیس آن‌ها مردی از غطفان است. تا اینکه در میان سنگ‌های پهن و سفید در بیابان در می‌آیند و در زمین فرو میروند، هیچیک از آن‌ها نجات پیدا نمی‌کند مگر یک مرد که خداوند صورت او را به پشت می‌گرداند تا آن‌ها را بترساند و نشانه عبرتی برای آیندگان باشد. در آن روز تأویل این آیه [و اگر ببینی، آنگاه که سخت بترسند و رهاییشان نباشد و از مکانی نزدیک گرفتارشان سازند.](سوره سبا 34، آیه 51) آشکار می‌شود. سفیانی صد و سی هزار تن به کوفه می‌فرستد و آن‌ها در روحاء و فاروق و جایگاه مریم و عیسی علیهما ‌السّلام در قادسیه فرود می‌آیند و هشتاد هزار تن از ایشان رهسپار کوفه شده در مکان قبر هود علیه‌السّلام در نُخیله فرود می‌آیند و در روز عید و چراغانی به او هجوم می‌آورند. رهبر مردم، جبّاری ستم پیشه است که او را کاهن ساحر میگویند.او از شهری که به آن زوراء (بغداد) می‌گویند به اتّفاق پنج هزار کاهن دیگر خروج می‌کند و بر سر پل آن شهر هفتاد هزار تن را به قتل می‌رساند، آنگونه که مردم به جهت خون‌های ریخته شده و تعفّن جسد‌ها از نزدیک شدن به فرات خودداری می‌کنند. دوشیزگانی که دست و صورت آن‌ها بی‌حجاب دیده نشده از کوفه به اسارت می‌گیرند و بر محمل‌ها سوار نموده به جایگاهی در نجف می‌برند.

آنگاه صدهزار مشرک و منافق از کوفه خروج می‌کنند و بی‌آنکه کسی مانع آن‌ها شود وارد دمشق می‌شوند و آن ارَم‌داری بناهای رفیع می‌باشد.
درفش‌هایی از مشرق زمین که از پنبه و کتان و حریر نیست روی می‌آورد در حالی که بالای چوب‌های آن‌ها عالمت‌هایی دارد و مردی از خاندان پیامبر خدا آن‌ها را پیش می‌راند؛ روزی که در مشرق ظاهر می‌شود، بوی خوش او همچون مشک عنبر در مغرب به شام می‌رسد، ترس و هراس، یک ماه پیشاپیش آن‌ها به دل دشمنان راه می‌یابد.

پسران سعد، در کوفه به خون خواهی پدران خود بر می‌خیزند و آن‌ها فرزندان فاسقان هستند. تا اینکه سواران حسین به سان اسبان مسابقه که ژولیده مو و غبار آلود و پیشانی‌هایی سفید و دیدگانی اشکبار دارند بر آنان هجوم می‌آورند؛ ناگاه یکی از آن‌ها در حالی که اشک می‌ریزد پای خود را به زمین می‌زند و می‌گوید بعد از امروز دیگر خیر و سعادتی در نشستن نیست. پروردگارا، ما توبه کنندگان و دل شکستگان هستیم و در پیشگاه ربوبی تو سر فرود می‌آوریم و جبهه بر خاک می‌ساییم. آن‌ها بزرگانی هستند که خداوند بزرگ در قرآن مجید آن‌ها را چنین توصیف نموده است:"خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد"(قرآن کریم: سورة بقره، 222) و دیگر پاک سیرتان که از دودمان پیامبرند.
مردی از نجران خروج می‌کند و دعوت امام را اجابت می‌نماید و او نخستین فرد نصرانی است که پاسخ مثبت می‌دهد، معبد خود را ویران می‌کند و صلیب آن را می‌شکند و با بردگان و مردمان ضعیف و گروهی از سواران خروج می‌کند و با درفش‌های هدایت رهسپار نخیله می‌شود.

محل گرد آمدن تمامی اهل زمین در فاروق است و آن جایگاه مسیر حج گزاردن امیرالمؤمنان است که میان بُرس و فرات قرار دارد؛ پس در آن روز میان مشرق و مغرب، سه هزار یهودی و نصرانی به قتل می‌رسند. در آن روز تأویل این آیه مصداق پیدا می‌کند :"و همواره سخنشان این بود تا همه را چون کشته در دیده و آتش خاموش گشته گردانیدیم"(قرآن کریم : سورة انبیاء، 15)."(بحار الانوار: مجلسی، ج52: ص272-274)
این حدیث روشنگر این است که سپاه خون آشام سفیانی به حریم تمامی قوانین مذهبی و احکام دینی تجاوز می‌کند و همه طبقات را گریان می‌سازد، گروهی برای دین و گروهی دیگر برای وضع ناهنجار زندگی خود.

عقیده سفیانی

در روایات ما تصریح شده است که سفیانی مسلمانی منحرف از دین است که کینه‌ای بس شدید به حضرت علی علیه السلام و آل او و دوست دارانش دارد. او با هرچه که نیک است در نبرد می‌باشد و بارزترین امر نیک، محبّت علی و آلش علیهم السلام است که سفیانی با آن در تضادّ و دشمنی است.
از امام محمّد باقر علیه السلام نقل شده است که فرمودند:

"گویا من سفیانی را می‌بینم که در سرزمین سرسبز شما کوفه اقامت گزیده، منادی او ندا میدهد: هر کس سر یک تن از پیروان علی را بیاورد، جایزه‌ای معادل هزار درهم می‌ستاند. در این هنگام، همسایه بر همسایه یورش برده و می‌گوید که همسایه‌اش از زمره یاران علی است، گردن او را می‌زند و هزار درهم جایزه میگیرد. آگاه باشید، در آن روز حکومت شما در دست حرامزادگان خواهد بود."(بحار الانوار: علّامه مجلسی، ج52: ص215 به نقل از کتاب الغیبه شیخ طوسی)
سفیانی برای پیشبرد امر خود و همرزم طلبیدن در قبال مبارزه با مسلمانان تظاهر به مسیحیّت می‌کند. او در حالی که صلیب بر گردن آویخته از سرزمین رومیان به جانب اهل مشرق روی می‌آورد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد